آن روی سکه
«هرکی گیل' بؤره گیلانی بۊنه/ هرکی خۊ دلخا' بؤره پیر ئانبۊنه»
ما همواره در یادداشتهای خود گیل و دیلم را از دو قوم مختلف که دارای زبان واحدی هستند، معرفی کردهایم. بد نیست یکبار هم نگاهی به آنطرف سکه بیاندازیم و این دو را از منظر یک قوم واحد که در دو مکان مختلف میزیَند، بنگریم!
خالی از لطف نیست بگوییم آن قطعه شعری که در ابتدای یادداشت گذاشته شد، بیتی از شعر فولکلور گیلکیست که اشاره به آن دارد: هرکس با گیل (شخصی از جلگه) ازدواج کند، گیلانی (جلگهنشین) میگردد. ازاینرو، حتی اگر شخصی از یلاق با شخصی از جلگه ازدواج نماید -بهشرطی که در جلگه ساکن گردد- گیلانی میگردد.
گفتنی است که واژهی "گیلان" در نزد مردم شرق استان گیلان و غرب استان مازندران منسوب به جلگه است و هرکس در جلگه زندگی کند، "گیل" نامیده میشود. یلاقی، نام عنوانیست که مردم ساکن در ارتفاعات به خود نسبت میدهند و نقطه مقابل گیلان میباشد. درواقع یلاقی شخصیست که در ارتفاعات گیلان میزیَد و ما آنها را دیلمی میدانیم.
با این تفاصیل، احتمال این فرضیه میرود گیل و دیلم بیشتر از آنکه بار قومیتی داشته باشند، به جا و مکان اشاره دارند که بعدها این نامها بزرگ گشتهاند و بار قومیتی یافتهاند.
این استدالال را نیز میتوان برای تبریها بازگو کرد. آنان که در جلگه هستند، مازندرونی خوانده میشوند و آنان که در یلاق ساکنند، خود را مازندرونی نمیدانند اما هردویشان برای ما معرف یک قومیت در دو جغرافیای متفاوت میباشند.
ما به قسمت خالی لیوان بارها و بارها نگرستهایم. بد نیست اندکی به قسمت پر لیوان بنگریم: "گیل و دیلم از یک قوم واحدند که همچون تبریها به زبان گیلکی سخن میگویند و در دو جغرافیای متفاوت میزیَند."